وبلاگ تاریخ
» داستان سیامک و جنگ با دیو
کیومرث نخستین کسی بود که رسم فرمانروایی و تاج و تخت آورد و زمانی که فصل بهار آمد کیومرث هم فرمانروایی خود را آغاز کرد. ابتدا در کوهستان اقامت داشت و خود و تمام افرادش تن پوشی از پوست پلنگ داشتند.
کیومرث 30 سال فرمانروایی کرد و در طول این مدت شیطان با فرزندانش سعی در جنگ با او داشت.
شیطان سپاهی از دیوها و جادوگرها برای فرزندش درست کرد. کیومرث هم پسرش سیامک را که خیلی دوستش داشت آماده جنگیدن با دیو سیاهی که فرزند شیطان بود کرد.
با وجود اینکه سیامک از عاقبت جنگ آگاه بود اما سیامک به جنگ با دیو رفت و دیو در نهایت چنگالش سینه او را درید و سیامک از دنیا رفت و کیومرث عزادار شد.یک سال کیومرث و انسان ها و جانوران از به غم سیامک در کوه نشستند تا این که از پروردگار پیام رسید:” به هوش بیا. سپاهی درست کن و به فرمان من آن دیو بدکار را نابود کن.”
کیومرث از سیامک نوه ای به نام هوشنگ داشت که برای او بسیار عزیز بود.
کیومرث تصمیم گرفت با کمک هوشنگ اقدام به انتقام از اهریمن کند. در نهایت زمانی که هوشنگ انتقام پدر خود را گرفت کیومرث آسوده از دنیا رفت.
